الفبا

الفبا

۱ مطلب در اسفند ۱۳۸۶ ثبت شده است

من تشنه شنیدن آن نوای پر خواهشم

وگرنه نگاه خیره تو

که ترجمان نمی خواهد

 

بگو

باز هم بگو

آن دوستت دارمی را

که اینگونه بی تابم می کند

 

لرزیدن ناگهانی لبهایت

و صدایی که اوج و فرود اش

تمام اندامهای مرا می نوازد

 

ته نی نی چشمهایت

مردی نشسته است

که خستگی اش را

می شناسم

از اهالی همین حوالی ست

با غربتی که

کسی نه دیده است و نه دیدن اش را تاب می آورد

 

مرا می کاوی

و من در طی این جستجوی دلچسب ویرانگر

بارها

زیستن را از سر گرفته ام

 

آغاز تمام عاشقانه های زمین

اینگونه بی بهانه

اینگونه بداهه بود

و من

حرام شان کردم؟

از: ندا. م

  • ندا میری